Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - هنرآنلاين - مينا آتشي: اسم کاوه آفاق با خيلي چيزها گره خورده، از ممنوع‌ از کار بودن تا موسيقي راک، از حرف‌هاي جنجالي گاه‌وبي‌گاهش تا عشقي که به وطنش دارد. از the ways تا "شال"، "اتاق آبي"، "فلوکستين" و "بيگانه". همه‌ و همه نام او را به ترکيبي جذاب تبديل کرده تا يکي از ستاره‌هاي جوان نسل خودش باشد؛ نسلي که عصيان از ويژگي‌هاي آن است و مي‌شود آن را در هنرهاي مختلف از سينما و تئاتر گرفته تا موسيقي و هنرهاي تجسمي دنبال کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!






آقاي آفاق، شايد الآن پس از گذشت بيش از يک سال از آلبوم "با قرص‌ها مي‌رقصد" فرصت خوبي باشد که در مورد بازخوردهاي اين آلبوم صحبت کنيد. آلبوم چقدر راضي‌تان کرد و آيا به خواسته‌هاي‌تان از آن رسيديد؟

شما از هر خواننده‌اي بپرسيد که بازخورد آلبومش چطور بوده، قطعاً مي‌گويد که عالي بود. من هم واکنش‌هاي خوبي از آلبومم دريافت کرده‌ام، اما طبيعي است هنوز به نهايت آنچه مي خواهيم نرسيده‌ايم. از زماني که کار انتشار آثارم را شروع کردم و قطعه‌هايي چون "شال" و "اتاق آبي" بيرون آمدند،بيش از 10 سال مي‌گذرد و من در اين مسير هنوز به رضايت صد درصدي نرسيده‌ام که اگر رسيده بودم، ديگر موسيقي کار نمي‌کردم. بنابراين همواره تلاش ميکنم که رشد کنم

سبک موسيقي شما در زمان حضورتان در گروه The Ways بيشتر به موسيقي راک نزديک بود و پس از آن گويا شما به صورتي هدفمند به دنبال آن بوديد که تا حدودي پاپيولارتر شويد و يک مقدار موسيقي‌تان را به سمت پاپ پيش ببريد. اين تحليل را قبول داريديا معتقديد که تغييري در سبک کاري‌تان رخ نداده است؟

من از ابتداي کارم تا الآن به دنبال پاپيولارتر شدن آثارمان بوده‌ام نشان به آن نشان که "اتاق آبي" و "شال" را در زمان The Ways بود که منتشر کردم. اگر حس کنيد که پاپيولار شدن قطعات من بيشتر شده، به خاطر تغيير ذائقه مردم است، نه سبک آهنگ‌ها وگرنه هرگز آثاري پاپ تر از "شال" و "اتاق آبي" که بنده در آلبوم قبلي قرار ندادم. مردم در سال‌هاي 87-88 موسيقي راک را به سختي گوش مي‌کردند و الآن چون هضم موسيقي راک براي‌شان راحت شده، گمان مي‌کنند که موسيقي ها پاپيولار شده است. موسيقي راک موسيقي طبقه متوسط شهري است که اگر در ميان اين قشر از جامعه پا بگيرد، آرام آرام موسيقي‌هاي ديگر تضعيف مي‌شوند.

ذائقه جامعه ما عوض شده است. ما ده سال پيش زماني که قطعه "اتاق آبي" را به سايت‌هاي موسيقي داديم، اکثراً آن را منتشر نمي‌کردند و مي‌گفتند که اين چه آهنگي است؟ آهنگ‌هايي بدهيد که مردم گوش کنند! آن موقع درست زماني بود که بسياري آهنگ‌هايي در سبک آهنگ محسن يگانه با حامد هاکان را گوش مي‌کردند. سايت‌ها حاضر نبودند آهنگ نرمي مانند "اتاق آبي" را منتشر کنند اما الآن بعد از چند سال خودشان آن را به اشتراک مي‌گذارند و مردم هم آن را در کنسرت همراه با ما مي‌خوانند. بنابراين سبک من تغييري نکرده و اين مردم ما هستند که سليقه‌شان رشد کرده و موسيقي راک تندتري را طلب مي‌کنند و اين نشان مي دهد همانجور که شما فرموديد ما هدفمند جلو رفتيم و تا حدودي به اهدافمان در ارتقا سطح سليقه موسيقايي عمومي نزديکيم.

موسيقي پاپ بيست سال بعد از انقلاب از اواخر دهه 70 پا گرفت و در دهه 80 به اوج خود رسيد اما در شروع دهه 90 اين موسيقي رفته رفته از محبوبيتش دارد کاسته مي شود و الآن با افت شديدي مواجه شده است. در اين بين موسيقي تلفيقي خيلي زود برخاست و در بين عامه جامعه شنيده شد اما موسيقي راک که شايد از اوايل دهه 80 به طور جدي در ايران آعاز شد، کي مي تواند به يک موسيقي عامه‌پسند و همه‌گير تبديل شود. شما چه چشم اندازي را براي اين نوع موسيقي ها متصوريد؟

قدمت موسيقي راک در ايران با قدمت موسيقي پاپ قابل مقايسه نيست و موسيقي تلفيقي هم که اشاره کرديد، ريشه‌هايي از موسيقي سنتي دارد که توانسته فعلا آرام آرام عامه‌پسند شود. موسيقي راک تازه چند سال است که در ايران کار مي‌شود و طبيعتاً زمان لازم دارد تا بتواند به عمق فرهنگ مردم بنشيند.هنوز مدتي نگذشته از اولين قطعات پاپ-راک که در خانه بسياري ايراني ها شنيده شد که آن قطعات "اتاق آبي" يا "شال" يا "قصه زيرزمين"که با ياس و آراد آريا خوانديم که اثر اين حقير بودند و يا قطعه "شمال" و"لاله زار"رضا يزداني بود.اين دو اثر، قطعاتي بودند که از حوزه راک به حوزه پاپ رسوخ کردند. يعني مردم کوچه و خيابان بدون توجه به سبک اين آهنگ‌ها، در دورهمي و مهماني‌ها آن را زدند و خواندند.

از زمان انتشار اين آهنگ‌ها حدود ده سال مي‌گذرد و در همين اندک مهلتي که ما چند نفر خواننده و آهنگساز راک داشتيم موسيقي راک در ايران را در حد توانمان تغيير داديم. فراموش نکنيم ما نهايتاً پنج شش خواننده بوديم اما آن‌ها پانصد ششصد خواننده بودند که همه سايت‌ها، کانال‌هاي ماهواره و حتي صداسيما را هم دارند. امکان ندارد که جامعه متوسط شهري رشد کند و موسيقي راک با پيشرفت مواجه نشود چون موسيقي راک از جنس مردم است.




اکثر خواننده‌هاي زيرزميني پيش از انتشار آلبوم‌ مجاز با تک‌ آهنگ يا البوم هاي غير رسمي به بازار موسيقي معرفي شده‌اند، پس از دريافت مجوز، قطعات هيت خود را در آلبوم مجاز اول خود مي‌گذارند تا ضمن آن‌که براي قطعات پرطرفدار‌شان شناسنامه‌ درست کند، از آن‌ آهنگ‌ها براي بالا بردن مخاطب آلبوم اول‌شان که آلبوم مهمي هم است، کمک گيرند. شما چرا اين کار را انجام نداديد و قطعاتي چون "اتاق آبي"يا"شال" وغيره را در آلبوم "با قرص‌ها مي‌رقصد" قرار نداديد؟

يک دليل که "شال" و "اتاق آبي" و غيره را در آلبوم اول قرار ندادم اين بود که گفتم شايد کار درستي نيست که البته پشيمانم و معتقدم که اشتباه کرده‌ام. البته "شال" در آلبوم دوم ما که به زودي منتشر ميشود قرار دارد اما "اتاق آبي" در اين آلبوم هم نيست چون اساساً بحثش فرق مي‌کند، طبق اصول روانشناختي اگر هر موزيسين نقاش يا عکاسي همه آثارخوبش را کنار هم گذارد، در اين بين چندين اثر خوبش در قياس با ديگر آثار حيف ميشود و معتقدم که در هر مجموعه‌اي 3 ،4 اثر سطح پايين‌تر هم بايد باشد تا کارهاي قوي‌تر ديده شوند، در غير اين صورت مجموعه شما با سر به زمين مي‌خورد.

آلبوم جديدتان در چه وضعي است و چه زمان به بازار مي‌آيد؟

آلبوم آماده انتشار است. 12 قطعه در آلبوم جاي مي‌گيرند. از ميان 12 قطعه نهايي هم احتمالاً 5 قطعه مثل "شال" از آثار قديم باشند.

حال و هواي آلبوم جديدتان چطور است؟

از هر 100 آهنگي که من خوانده‌ام، 98 تايش را خودم آهنگسازي کرده و ترانه اش را گفته ام، عملا ً باز هم چون خودم هستم پس حال و هواي آهنگ‌ها نيز در امتداد گذشته است و به موسيقي راک و پاپ نرم هميشگي ادامه داده‌ام ولي با بچه ها سعي کرده‌ايم که در آن يک بروزرساني هم ايجاد شود تا براي مخاطب امروزين جذابيتي امروزين داشته باشد. مخاطبان در اين آلبوم اصوات جديدي خواهند شد و اميدوارم که اين آلبوم نيز مورد استقبال قرار بگيرد.

چرا دايره همکاري‌تان با موزيسين‌هاي ديگر کوچک است؟ به خصوص در بحث تنظيم، با موزيسين‌هاي خيلي زيادي همکاري نمي‌کنيد.

در کارهايي که از ما شنيديد، نخست آهنگسازي انجام مي‌گيرد و کارم فقط ملودي‌سازي نيست، به همين خاطر از همان ابتدا براي تنظيم برخي از قطعات هم قبل تنظيم ايده و برنامه دارم. از اين رو بخشي از آثارم را خودم تنظيم مي‌کنم و نياز نيست که يک سري از قطعات براي تنظيم به اشخاص ديگري داده شود.همچنين ترجيح اين است که آثارم را با دوستاني تنظيم کنيم که با فضاي روحي من آشنايي دارند مثل رهبر ارکسترمان آقاي آرمان مهربان، با اين حال، هر وقت که جواني را ديده‌ام که کارش خوب بوده و ذکاوت دارد، خودم جلو رفتم و پيشنهاد همکاري داده‌ام.

مثلا آراد آريا را از بچگي مي‌شناختم و با همديگر کار کرديم آهنگهاي "شهر من کو" قصه زيرزمين را ما با همديگر تنظيم کرديم حتي "عطر تو" هم کار آراد است. يا در تنظيم "اتاق آبي" يازده سال پيش با پويا ثابتيِ جوان کار کرديم. الآن هم با جوان هايي عالي مثل اشکان دباغ و شهاب آفاقي کار مي‌کنم و فعلا ترجيح مي‌دهيم که با همين روال پيش برويم. در کل آدمي هستم که وقتي اثري را مي‌سازم، بايد در آن نوازندگي کنم و در تنظيمش هم حضور داشته باشم. اگر به شناسنامه آثار ما نگاهي کنيد، متوجه اين قضيه خواهيد شد.

زماني که شما از گروه The Ways جدا شديد، گروه به هر صورت به کار خود ادامه داد اما موفقيت آن هرگز به موفقيت آلبوم زيرزميني "استرس" و کارهايي که شما با گروه انجام داديد نرسيد. خودتان فکر مي‌کنيد که گروه The Ways بعد از جدايي شما در چه بخش‌هايي بيشترين آسيب را ديد؟

من زمان خروج، يک سري از ساخته‌هايم را که گذاشتم و بيرون آمدم. يک سري فن و فرمول‌هاي آهنگسازي و تنظيم توي اين سبک را هم به بچه‌ها در طول زمان ياد داده بودم که الآن در کارهاي جديدشان هم آن فوت و فن ها را به کار بگيرند انشااله. اما به نظرم مشکلي اصلي گروه The Ways خواننده است. به هر حال خوانندگي حرفه اي يک سري ويژگي مي خواهد و همچنين به قول قديمي‌ها صداي گرم و گيرا مي‌خواهد. به نظرم اگر The Ways خواننده را عوض کند شايد موفق‌ شود.




در ميان موسيقي‌هاي راک دهه‌هاي اخير ميلادي، به موسيقي کدام دهه علاقه‌ بيشتري داريد و کدام گروه‌هاي موسيقي راک جهاني بيشترين تأثير را در شما گذاشته‌اند؟

دهه هشتاد ميلادي و پينک فلويد، کوئين، متاليکا، سوپرترمپ، کريس دي‌برگ، بيتلز، بيجيز و...از کودکي روي هم نسلان ما موثر بودند

شما در خصوص انتخاب اعضاي ارکسترتان خيلي حساسيت داريد. توضيح دهيد که اعضاي فعلي را بر چه اساس و معيارهايي انتخاب کرده‌ايد؟

کنسرت‌هاي ما را هر اهل فني که ديده است لطف کردند و گفتند سطح اين گروه جديد کاوه آفاق فراتر از بسياري گروه‌هاست. اما اولين اصل بنده براي انتخاب همکارانم فضائل ادبي و اخلاقي است. يک دليل خروجم از The Ways به خاطر عدم تحمل برخي بي‌‌اخلاقي‌هاي همه گروه بود. نمي‌شد همه را اخراج کنم پس خودم از آن ميان گريزان شدم. و مطمئن باشيد که از گروه فعلي هم اگر کسي خارج شود، قطعاً علتش بي اخلاقي‌اش بوده است. شايد خيلي اتفاقات در گروه بيفتد و من ناراحت نشوم اما بي اخلاقي و ناسپاسي مرا آزار مي‌دهد. اگر در گروهي همه بي اخلاق باشند، من در آن گروه نمي‌مانم و اگر يکي دونفر باشند عذر آدم بي‌اخلاق را مي‌خواهم چون دوست دارم که در کار مشترک هميشه اخلاق و احترام طرفين حرف اول را بزند.

در گروه‌تان مثل برخي گروه ها خواننده‌سالاري وجود دارد؟

من طوري دوستانه با اعضا رفتار ميکنم که خواننده‌سالاري معنايي ندارد. وضعيت هر گروهي در کنسرت‌هايش مشخص است، شما بايد بياييد کنسرت‌هاي ما را ببينيد تا متوجه شويد که همچين چيزي در ما نيست. من يک خواننده زيرزميني بوده‌ام و اين مسائل در منش و اخلاق خواننده‌هاي زيرزميني نيست. خواننده‌هاي زيرزميني امثال بنده کارشان را بدون پول و در موقعيت‌هاي سخت پيش برده‌اند و زمان هم براي چنين تفکراتي نداشته‌اند. بنابراين براي من خنده‌دار است که بخواهد در گروه‌مان خودم يا کس ديگري سالار باشد. ما چند دوست هستيم که تا پندار و کردارمان در مقابل يکديگر نيک باشد دور هم پابرجا خواهيم بود.

شما در حاشيه اجراي‌تان در سي و دومين جشنواره موسيقي فجر در برج آزادي يک سري صحبت‌ها در خصوص جان لنون خواننده انگليسي داشتيد که در ميان رسانه‌ها سر و صداي بسياري کرد و عده‌اي در اين خصوص به شما نقد وارد کردند. ماجراي آن اتفاق چه بود و الآن فکر مي‌کنيد که گفتن آن حرف‌ها در مورد لنون کار درستي بود يا خير؟

بنده همين آثار لنون را بارها در دانشگاه‌ها به صحنه بردم. من در آن کنسرت از عينکي استفاده کرده بودم که گويا دوستان با ديدن آن عينک به ياد جان لنون افتادند و نسبت به آن واکنش نشان دادند. من در آن لحظه به ياد سختي‌ها و دردهاي سر راه هنرمندان ايراني افتادم و اين دشواري‌ها را با آسايش هنرمندان بريتانيايي در دهه 60 مقايسه کردم و آن حرف‌ها را زدم. به نظرم اگر ايراني‌ها هم آن امکانات هنرمندان بريتانيايي را داشتند، الآن خيلي جلوتر از اين بودند. بي شک هرکس با خودش تا به حال لااقل يک بار گفته است که اگر امکانات مثل خارج داشتم استعدادم هدر نمي‌رفت. من هم همين را گفتم.

متأسفانه خودباوري در ميان جامعه ايراني از بين رفته و کسي باور ندارد که اگر استعدادهاي اين جامعه با امکانات بهتري مواجه بودند، بهتر به نتيجه مي‌رسيدند و موفق‌تر بودند. اصولاً من آدمي هستم که حرف دلم را مي‌زنم و خودسانسوري در کارم نيست. آن حرف را زدم که به بعضي‌ از پاپ کاتوليک‌ترها برخورد و ناراحت شدند. اگر کسي از حرف حساب ناراحت شد، عذر مي‌خواهم.

دريکي از دست‌هاي شما هميشه دستبندي با ترکيب رنگ‌هاي پرچم ايران وجود دارد که اساساً يک ايده است و مي‌تواند معرف هويت و فرهنگ ايراني باشد. در اين بين اما برخي مي گويند که اين دستبند را براي خودنمايي استفاده مي‌کنيد، چه جوابي براي آن افراد داريد؟

هر کس عقيده اي دارد و اگر بگويد من اين دستبند را براي خودنمايي به دست دارم شايد حق دارد که اين طور فکر کند، چون خودش حتما مواقع خودنمايي ياد وطنش مي افتد. من يک ميهن‌پرست هستم همين و بس. ماجراي اين دستبند هم به ابتداي شکل‌گيري گروه The Ways بر مي‌گردد. زماني که گروه تشکيل شد، من اين اسم انگليسي را روي آن گذاشتم و حتي آرم پروانه را بر مبناي حرف "w" طراحي کردم.

قرار بود که اشعار انگليسي بخوانيم و در خارج از کشور کار کنيم. اين‌ها مرا نگران کرد که همه چيز که خارجي شد و هيچ نشاني از ايران در کار نيست. گفتم حتما بايد نشاني از کشورم حداقل در خودم وجود داشته باشد. بنابراين روزي از يک خرازي سه ساق به رنگ‌هاي سبز، سفيد و قرمز خريداري کردم و همان‌ها را به دستم انداختم تا امروز هم همان سه رنگ همراه ما هستند.




چند وقت پيش يک اجراي کوتاه و کوچک خياباني به نفع سيل‌زدگان آذربايجان داشتيد. چه شد که به فکر آن افتاديد؟

قبلا که در آذربايجان زلزله آمد هم اين کار را انجام دادم. آن زمان ديدم که هنرمندان سينما هر کدام به نوبه خودشان دارند به آذربايجان کمک مي‌کنند و من هم عليرغم آن که غير مجاز بودم چند باري رفتم کنار خيابان. دو سه تا آهنگ اجرا کرديم و پول جمع کرديم و کالا خريديم و برديم آذربايجان.

حدوداً چهار سال پيش 30 ثانيه از يک آهنگ در اينستاگرام شما ديديم و در آن خبر از همکاري شما با گروه آناتما (Anathema) بود که گويا بعد از مدتي مشکلاتي پيش آمد و آن قطعه هرگز منتشر نشد. در مورد آن همکاري و دلايل لغو آن توضيح دهيد.

مشکلاتي از جمله کپي رايت و حقِ تا جايي که يادمه 15 هزار يورويي استفاده از نام آناتما باعث شد که هرگز منتشر نشود. ما حدود 15 هزار يورو به کمپاني که آناتما با آن قرارداد داشت پرداخت مي‌کرديم يا فقط اسم خواننده گروه پاي کار مي آمد، اما در ايران کسي وينسنت کاوانا خواننده گروه را نمي‌شناسد و مردم گروه آناتما معرف حضورشان است و ما مجبور به استفاده داخلي از نام اناتما بوديم وگرنه پروژه فقط ضرر بود.

از طرفي براي مجوز در دولت قبل که اقدام کرديم در قوانين ارشاد و وزارت خارجه متوجه شديم که چون اين گروه حدود بيست سال پيش در سرزمينهاي اشغالي در بخش اسرائيل کنسرت گذاشته پس هيچگاه مجوز حضور آن گروه براي کار يا حتي اجرا در ايران داده نخواهد شد. وينسنت خواننده گروه به تنهايي مشکلي براي ورود به ايران نداشت. بنابراين چنين مشکلاتي وجود داشت که باعث شد آن قطعه در گوشي موبايل ما بماند و دوستان نزديک گوش کنند و منتشر نشود.

برنامه‌تان براي فعاليت‌هاي موسيقايي بعد از ماه مبارک رمضان چيست؟

آلبوم جديد به اميد پروردگار به بازار مي‌آيد و بعد از آن کنسرت‌هاي تهران و ديگر شهرها اگر زنده بمونم برگزار خواهد شد. ما دوست داريم بيشتر در شهرهايي غير از پايتخت روي صحنه برويم اما مشکلي که وجود دارد اين است که خيلي از تهيه‌کنندگان و برگزارکننده‌هاي کنسرت‌ در شهرستان‌ها هنوز بعد از دو سال نمي‌دانند که من مجوز گرفته‌ام و در داخل کشور حضور دارم. آن‌ها گمان مي‌کنند که کاوه آفاق در خارج از کشور فعاليت مي‌کند! برخي تهيه‌کنندگان شهرها بيشتر با ديدن خوانندگان در صداسيما متوجه مي‌شوند که فلاني مجاز شده است اما در اين مورد بايد هواداران عزيز تهيه‌کنندگان و کنسرت‌گذاران شهرشان را متوجه اين قضايا کنند.

ما براي اجرا در شهرهايرشت، شيراز، اصفهان، اهواز، کرمان، ساري پيشنهاداتي داريم و اميدوارم که محقق شود. در شهرهايي چون کرج، اراک، گرگان، تبريز، کرمانشاه، سنندج، يزد، زنجان، همدان، قزوين، بندرعباس و کيش و بوشهر و بجنورد مشهد و...هم هواداران عزيز کم نيستند که ان‌شاء‌الله روزي به همه شهرهاي کشور سفر کرده و براي بزرگواران اجرا خواهيم کرد. فعلاً به خاطر مشکلي که به آن اشاره کردم، از برخي از اين شهرها پيشنهادي براي اجرا نداشته‌ايم.

امروز بيش از 10 سال از فعاليت حرفه‌اي شما در موسيقي کشور مي‌گذرد که تقريباًيک چهارم از اين مدت را يک خواننده مجاز بوده‌ايد. در اين مدت کم کنسرت هايي در برج ميلاد و به تازگي به عنوان يکي از معدود خواننده‌هاي راک در سالن ميلاد نمايشگاه‌ بين‌المللي تهران به روي صحنه رفتيد و در ميان جمعيتي حتي بيش از برج ميلاد اجرا کرديد، آيا از اين جايگاه که امروز در موسيقي ايران و به خصوص در ميان هنرمندان راک به دست آورديد احساس رضايت مي کنيد؟

من هرگز به خودم نمي‌گويم جايگاهي در موسيقي دارم که تازه بخواهم از آن راضي باشم يا نباشم. به نظرم هنرمندان گمنامي در اين عرصه هستند و فعال‌اند ولي از نظر تعداد هوادار به هر تقدير به حد نصاب هوادار براي اجرا در سالن‌هاي ميلاد نمي‌رسند. بي شک برخي از اين عزيزان هنرمند گمنام بد شانس هم بوده‌اند. معتقدم که نيمي از موفقيت شما در جهان هنر در خصوص مقوله‌ هواداريابي و شهرت، به شانس بستگي دارد. گاهي يک اتفاق باعث مي‌شود که خيلي از استعدادها کارشان را کنار بگذارند و ديگر ادامه ندهند يا خيلي از استعدادها کار کنند، اما موقعيت ديده‌شدن براي‌شان پيش نيايد.

محوطه و موقعيتي که شما در آن زندگي مي‌کند بسيار اهميت دارد. من اعتقاد دارم که آن جايگاهي که شما مي‌گوييد اگر داشته باشم خدا و شانس هم علاوه بر تلاش دخيل بوده‌اند. گرچه خودم از وضعيتي که در آن قرار دارم راضي نيستم چون موفق نشده‌ام هنوز آن دسته از کارهايي که برايش شبانه‌روز تلاش کردم، کامل انجام دهم.

شما در عرصه تجسمي هم دستي بر آتش داريد و گويا قصد داريد بزودي دوباره نمايشگاهي از نقاشي‌هايتان برپا کنيد. در مورد علاقه‌تان به حوزه تجسمي و نمايشگاهي که قرار است برپا کنيد توضيح دهيد.

دست ناقابلي بر آتش دارم آن هم به واسطه پدر مادر و البته دوراني است که معماري مي‌خواندم. در دوران ما کساني که نقاشي‌شان خوب نبود، دروس معماري را نمي توانستند راحت پاس کنند و به همين خاطر من به نقاشي توجه ويژه‌اي داشتم و در اوقات فراغتم در دانشگاه نقاشي مي‌کردم و خوب تا الان هم ادامه دارد. همين روزها اگر عمري بود در گالري"ثالث" نمايشگاهي از نقاشي هاي جديدي که انجام داده‌ام برگزار خواهيم کرد که اميدوارم استقبال و فروش خوبي داشته باشيم.

صحبت پاياني را بفرماييد...

چيزي جز يک دنيا تشکر از هواداران عزيزمان که با حمايت و حضورشان در کنسرت ها مارا شرمنده کردند و پس از ديدن کنسرت ها و شنيدن آهنگ هايمان با تبليغ آن ميان ديگران و جلب توجه آنها به آثاري که زحمت براي توليدشان کشيده شده و محتوي محور نيز هستند کمک شاياني به ارتقا کيفي ما کردند.


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۶۳۲۹۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قصه زهره و نوش‌آفرین خانم و نخستین مدرسه دخترانه طرشت | مکتب‌خانه‌های طرشت را زنان مدیریت می‌کردند

همشهری آنلاین- سمیراباباجانپور: بچه‌های طرشت قبل از اینکه مدرسه‌دار شوند و پشت نیمکت‌های چوبی بنشینند به مکتب می‌رفتند؛ مکتب‌خانه عالم‌خانم، عزراخانم، صغراخانم‌هایی که اتفاقا جاری هم بودند و رقیه‌خانم. مکتب‌خانه‌های روستای طرشت را زنان مدیریت می‌کردند و دختر و پسربچه‌ها در آن درس قرآن و نماز می‌خواندند.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

زهرا تیموری، متولد ۱۳۳۴، بانوی طرشتی، که سال‌ها مدیریت مدرسه حسنیه و نوش‌آفرین‌خانم طرشت را بر عهده داشت می‌گوید: «بچه‌های طرشتی اول به مکتب‌خانه می‌رفتند تا اینکه بانو نوش‌آفرین نخستین مدرسه طرشت را درمقطع دبستان وقف کرد. این مدرسه دولتی بود و دختر و پسر آنجا درس می‌خواندند. یادم می‌آید والدینم اجازه رفتن به مدرسه نوش‌آفرین‌خانم را به من ندادند. البته بسیاری از دختران طرشت این اجازه را دریافت نکردند، چون این مدرسه اسلامی نبود. بعدها خاله‌ام به نام «فرح زهره» یک مدرسه در خانه‌اش راه‌اندازی کرد و من و دیگر دخترانی که شرایطمان یکسان بود آنجا مشغول درس خواندن شدیم. کمی بعدتر زهره‌خانم نخستین مدرسه ملی طرشت را که به جامعه تعلیمات اسلامی وابسته بود بعد از انقلاب راه‌اندازی کرد و اسمش را دبستان حسنیه گذاشت. زهره‌خانم مدرسه راهنمایی را هم راه‌اندازی کرد. مدرسه حسنیه هنوز هم فعال است. بعد از انقلاب مدرسه نوش‌آفرین‌خانم به مدرسه شهید فرهاد حسین‌مردی تغییر نام داد. شهید فرهاد حسین‌مردی نخستین شهید مفقودالاثر طرشت بود. این مدرسه در دو نوبت دخترانه و پسرانه فعال بود که همچنان درهایش به روی دانش‌آموزان باز است.»

زهرا تیموری، از نخستین دانش‌آموزان مدرسه حسنیه طرشت، بعدها به‌عنوان مدیر مدرسه به کار خود ادامه داد. او می‌گوید: «۱۶ سال در مدرسه حسنیه و ۴ سال نیز در مدرسه فرهاد حسین‌مردی مدیر مدرسه بودم. یادم می‌آید در مدرسه حسین‌مردی یا همان نوش‌آفرین‌خانم که یکی از واقفان بزرگ غرب تهران بود، وقتی پنجره مدرسه را باز کردم، پنجره به دلیل فرسودگی افتاد. از همان روز به فکر پیگیری نوسازی مدرسه افتادم و از اوقاف اعتبار گرفتم. در جوار مدرسه زمینی خالی بود که آن زمین هم وقف بود. خوشبختانه تلاش‌هایم نتیجه داد و آنجا دبیرستان حسنیه را ساختیم.»

کد خبر 846899 برچسب‌ها هویت شهری همشهری محله

دیگر خبرها

  • ستاره جوان فوتبال ایران میلیون دلاری شد
  • پیست موتورسواری بندرعباس غیراستاندارد و حادثه‌آفرین ‌است
  • قصه زهره و نوش‌آفرین خانم و نخستین مدرسه دخترانه طرشت | مکتب‌خانه‌های طرشت را زنان مدیریت می‌کردند
  • آماده باش اوسمار به ستاره جوان پرسپولیس
  • تجلیل از ۱۱۰ قهرمان و ورزشکار افتخار آفرین گلستانی
  • ستاره‌ای که عاشق بارسلوناست به بایرن می‌رود!
  • اجراهای متنوع گروه‌های موسیقی محیطی در خانه هنرمندان ایران
  • مهلت ۲ هفته‌ای برای انتقال نمایشگاه‌های خودرو به شهرک صنفی کاوه در مهاباد
  • فیلم | ادعای جنجالی؛ خواننده تنهاترین عاشق این جوان گمنام بود نه فریدون فروغی!
  • ورزشکاران در فرهنگ جامعه نقش‌آفرین هستند